از دست این گودزیلا هااا😡
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۷ ب.ظ
عاقاااا ما پارسال بهار دسته جمعی ...
آقااا. آقاااا
منکه نیمخوام براتون بخونم ...!
شماهم آمادینااااا خخخ
خب خلاصه ما پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم خونه ی خاله...
چهارتا گودزیلا داشتن...چهارتاااا چهارتااااا
هیچی دیگه اصرار داشتن من باهاشون بازی کنم منم مجبور شدم
قبول کنم ...
آقا چشمتون روز بد نبینه منو بردن توی آتاق دیگه.
با لحن بچگونه وکلی دلهره گفتم : بچه ها حالا چه بازی کنیم ؟
آقا نفری یه چوب برداشتن یکیشون اخماشو داد تو هم ،صداشو کلفت کرد و
گفت: من جومونگم و این سه تا برادران قسم خورده ی منن!
تو تسوی از خودت دفاع کن...!
تا تونستن مارو زدن ،سیاه وکبودم کردن..!
وااای اگه الان دستم بهشون برسه ،سر چهارتاشونو به عنوان
پیشکیش ،میفرستم واسه امپراطوری چانگ ....
- ۹۵/۰۳/۱۶